سفارش تبلیغ
صبا ویژن

اطلاعات علمی

اوقات شرعی
خداوند به موسی علیه السلام وحی کرد که دو کفش وعصای آهنین برگیر و آنگاه در زمین سیاحت کن و آثار و عبرتها را بجوی تا آن جا که کفشها پاره و عصا شکسته شود . [ابن دینار]

:: ParsiBlog ::KhazoKhil ::

 
 
منوی اصلی

 RSS 
خانه
شناسنامه
پست الکترونیک
ورود به بخش مدیریت


بازدید امروز: 19
بازدید دیروز: 109
کل بازدیدها: 65339

 
 
درباره خودم
اطلاعات علمی
امین دهقانی
خاک پای دوستان
 
 
لوگوی وبلاگ
 
 
خبرنامه
 
 
طراح قالب

 طراح : پایون  

 
 
فهرست موضوعی یادداشت ها

علمی[11] . اطلاعات[9] . طنز .

 
 
آرشیو

دستگاه یون کروماتو گراف
فیزیک
موتور الکتریکی
معرف تجهیزات ایستگاه
شیمی
ریاضی
برق
علم
بهار 1385
بهار 1384

 
 
لینک دوستان

مصطفی سلحشور
وحید خادمی
غلامرضا محققی نیا
عادل حسینی
غلامرضا دهقانی
حسن بیات
مصطفی انوری
نوید حر آبادیان
یاسر فتاحی
حسین حسینی امیرسالاری
مجتبی نعمت الهی
حسین کا و یا نی
مهرزاد عزیزی
مسعود قیومی
محمد یوسفی
سعید ترکاشون
کامل جافری
یحیی بیگی
امیر خلج اسماعیلی
علیرضا دژ آگاه
محسن جوانبخت
مهدی شاه مرادیان
صادق فتوحی
محمد محمدی
رضا صفاری
شهریار جوینده
بدیع الزمان مشیری
بدیع الزمان مشیری
مهدی دهقانی
امین افشار
امین افشار
پیمان والی نیا
احمد زارع مهریزی
علی رزم جو
زیبا رضا زاده
فرج ا... بیگ زاده
سایت اصلی
مهدی ضیایی فر
شاهرخ سلطانی
محمد رضا صلاحی یگانه
امین اله یاری
علی حاتمی
سعید ضیغم جهانی
منصور هادی
سام معینی
حمید رضا مهدوی نیا

 
 
وضعیت در یاهو

یــــاهـو  

 
 
فیثاغورث
فیثاغورث در سال ۵۷۰ پیش از میلاد در جزیره ساموس از توابع ایونیا به دنیا آمد. وى که مایل بود در علوم ریاضى مهارت پیدا کند، فکر کرد بهتر آن است که به برجسته ترین استادان زمانه یعنى به راهبان مصرى مراجعه کند. وقتى به مصر رسید کارها بر وفق مراد پیش نرفت. راهبان با وجود این که فیثاغورث مورد توجه فرعون بود ریاکارانه گفتند که شایستگى آموزش چنین شاگرد نخبه اى را ندارند! و او را به راهب دیگرى معرفى کردند که او نیز چنین جواب مشابهى به وى داد. همین راهبان فیثاغورث را وادار به کارهاى طاقت فرسایى کردند اما آنها از نیروى تحمل وى آگاه نبودند. فیثاغورث با تحمل همه سختى ها تمام موانع را از سر راه برداشت و بالاخره تحسین آزاردهندگان خود را برانگیخت و آنها ناگزیر شدند او را چون برادرى بپذیرند. تجربه مصر که به پایان رسید فیثاغورث دانش اندوزى خود را با سفر به دور دنیا کامل کرد. بعضى او را در مورد ستاره شناسى شاگرد کلدانى ها، بعضى دیگر در مورد منطق و هندسه شاگرد فنیقى ها مى دانند. وى پس از اتمام تحصیلاتش به کشور خود بازگشت و تحصیلدار حاکم خودکامه ساموس در قرن ششم پیش از میلاد شد. این حاکم بیشتر به دزدان دریایى شباهت داشت تا به یک پادشاه. کشتى هاى جنگى او هر کشتى را که جرات مى کرد به سواحل یونان نزدیک شود، مصادره مى کردند که چنین اقدامى با روحیه فیثاغورث که به شدت پایبند به اخلاق بود سازگارى نداشت. چهل ساله که شد تصمیم گرفت به دریا بزند و خود را به کورنت برساند. شیوخ شهر از او دعوت کردند که به جوانان حکمت بیاموزد و او هم طبق معمول از این فرصت بهره گرفت و یک گروه ۳۰۰ نفرى شاگرد براى خود تدارک دید تا از این طریق اعتبار و قدرتى به هم بزند. او در واقع یک فرقه ایجاد نمود و مقررات خاصى را بر آن حاکم کرد. استاد هر شب سخن مى گفت و مردم از چهار سوى جهان براى شنیدن سخنانش گردهم مى آمدند ولى او خود را به کسى نشان نمى داد. در نهان و از پشت پرده سخن مى گفت. اگر کسى تصادفاً موفق مى شد او را مخفیانه ببیند تا آخر عمر به آن فخر مى کرد. چهره اش نورانى بود. لباس سفیدى مى پوشید و بسیار نرم خو بود. شاگردانش موقعى او را مى دیدند که سابقه پنج سال تحصیل نزد او داشته باشند. فیثاغورث و پیروانش در مجموع قصد نداشتند نشانى از خود برجاى گذارند. فیثاغورث همنوعانش را به دو گروه تقسیم مى کرد؛ دانش پژوهان (ریاضیدان ها) و شنوندگان که این گروه فقط حق داشتند گوش بدهند.
شاگردان وى در خصال طبیعى او غلو مى کردند و او را از نژاد جداگانه اى مى دانستند. هنگام صحبت هرگز نام او را به زبان نمى آوردند و ترجیح مى دادند عبارت «این مرد» را به کار برند. فیثاغورثى ها خود نیز تلاش نمى کردند که محبوبیتى داشته باشند. جز به هم مسلکان خود با کسى دست نمى دادند و پیوسته مى کوشیدند که احکام خود را به همه تحمیل کنند. اما تمام اعمال صاحبان قدرت را مى توان نادیده گرفت و بخشید جز این ادعا را که مى خواهند همنوعان خود را هر طور شده و به هر قیمت، اصلاح کنند.
در این بین یک حزب ضدفیثاغورث در کروتون در جریان تاسیس بود. جوانى، از یک خانواده شریف اما با خلق و خویى خشن به نام کولون این جناح مخالف را رهبرى مى کرد. او که درخواست ورودش به باشگاه فیثاغورثى ها رد شده بود از آن پس لحظه اى آرام نگرفت تا راهى براى انتقام جویى پیدا کند. یک شب گروهى از اوباش به سرکردگى خود او مرکز تجمع فیثاغورثى ها را محاصره کردند و هنگامى که از فراخواندن فیلسوف به خارج از این مرکز نتیجه نگرفتند، خانه را به آتش کشیدند. آرخوس شاگرد ارسطو معتقد است فیثاغورث به یک معبد پناه برد و آنقدر آنجا ماند تا از گرسنگى مرد.
روزى حاکم خودکامه فیلیوس از فیثاغورث پرسید: «تو که هستى؟» او گفت: «من یک فیلسوف هستم» و بدین ترتیب براى نخستین بار این واژه به کار رفت. اگر چه فیثاغورث نخستین فیلسوف تاریخ است که این عنوان را به خود اختصاص داد ولى مکتبى تاسیس کرد که به علت قدرت طلبى او به زودى به یک فرقه سیاسى تبدیل شد. وى بنیانگذار یک آئین عرفانى و اسرارآمیز در عین حال یک جنبش فلسفى و علمى و پدیدآورنده نظریات و قواعد ریاضى، هندسى، موسیقى و پزشکى بود. یکى از دغدغه هاى اساسى وى مفهوم پالایش و یا تزکیه بوده است. براى او فلسفه همان گونه که افلاطون اشاره مى کند یک «شیوه زندگى» است، یک زندگى که هدف آن پاک کردن روح و پالایش آن از آلودگى ها است. چنین روش زندگى همان دانش است. دانش نیز به نوبه خود باید آدمى را از اسارت پلیدى ها و ناپاکى هاى فکرى و روحى نجات دهد و به وى آرامش بخشد. در تاریخ فلسفه و علم، وى و پیروانش به عنوان بنیانگذاران نظریات نو در ریاضیات، هندسه شناخته مى شوند و نظریات وى درباره دانش اعداد و هندسه رنگ ابدیت به وى بخشیده است. وى خود و اطرافیانش را وقف دانش ریاضیات، هندسه، موسیقى و شناخت زمین و اجرام آسمانى کرد. اکثر مورخان مدعى اند وى هنگام مرگ ۹۰ساله بود و سال مرگ او را بین سال هاى ۴۸۲ و ۴۹۰ پیش از میلاد مى دانند.


امین دهقانی(یکشنبه 85 فروردین 6 ساعت 8:0 صبح )

دیدگاه‌های دیگران ()

 

 
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
معرفی دستگاه FT-IR
[عناوین آرشیوشده]
 
Copyright © 2006-KhazoKhil.Com All Right Reserved